بی تو چگونه باورم شود برگهای زرد باغ
دوباره سر سبز می شود
ای مسافر همیشگی بی تو من به انتها
رسیده ام
از کدام آشنایی از کدام عشق با تو گفتگو کنم
من به سوگ عاطفه ها نشسته ام
بی هدف به هر طرف کشیده می شوم
به یاد تو عزیز سفر کرده
از چشمم چون اشک سفر کردی بی تو چه کنم...
برای دیدن متن کامل به ادامه مطلب بروید
(از زبان پسر)
تو به من خندیدی/ونمیدانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه/سیب را دزدیدم
باغبان در پی من تند دوید/سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه/سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
وتو رفتی و هنوز/سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان/می دهد آزارم
ومن اندیشه کنان غرق این پندارم/که چرا باغچه ی کوچک ما
سیب نداشت
( جواب دختر )
من به تو خندیدم/
چون که میدانستم /
تو به چه دلهره از باغچه همسایه/
سیب را دزدیدی /پدرم از پی تو تند دوید/
و نمیدانستی باغبان باغچه ی همسایه،پدر پیر من است/
من به تو خندیدم/
دوست عزیز برای خوندن ادامه متن به ادامه مطلب برو...
تو چه گفتی سهراب؟
قایقی خواهم ساخت با کدوم عمر دراز؟
نوح اگر کشتی ساخت، عمر خود را گذراند
با تبر روز و شبش، بر درختان افتاد
سالیان طول کشید، عاقبت اما ساخت
شعر نو خواهم ساخت
پس بگو ای سهراب
بیخیال قایق
یا که میگفتی
تا شقایق هست زندگی باید کرد؟
این سخن یعنی چه؟
زندگی خواهی کرد؟
با شقایق باشی
ورنه این شعرو سخن
یک خیال پوچ است
پس اگر میگفتی
تا شقایق هست، حسرتی باید خورد
جمله زیباتر میشد
تو ببخشم سهراب که اگر در شعرت، نکته ای آوردم، انتقادی کردم
بخدا دلگیرم، از تمام دنیا، از خیال و رویا
بخدا دلگیرم، بخدا من سیرم، نوجوانی پیرم
زندگی رویا نیست
زندگی نامرد است، زندگی نامرد است
زندگی پردرد است
عشق رنگ خداست ای باران
عاشقی کیمیاست ای بارانی
من غریبم غریبه ای تنها
درد من بی دواست ای باران
گرچه درخودشکسته ام اما
گریه ام بی صداست ای باران
یک نفربازصدایم کرد
این صداآشناست ای باران
من وتورهسپاردریاییم
عاشقی سهم ماست ای باران
دل بازهم بهانه گرفت
شانه هایت کجاست ای باران
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه ...
برای دیدن ادامش به ادامه مطلب برو
نظرم یادت نره..