امروز :

  • 3670 عشق آسمانی
  • 3134 اس ام اس های عاشقانه1
  • 2825 بودن
  • 2392 من عاشق محمدم(ص)
  • 2266 گفته های پسر و دختر
  • 1905 داستان غم انگیز...
  • 1787 من
  • 1755 ارسالی از دلسان
  • 1712 تا خدا
  • 1589 پسرک عاشق
تبلیغات تبلیغات
نویسنده : M & M سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت10:59 بازدید1905بار


 
 
 
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
 
 
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
 

 دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه ...

برای دیدن ادامش به ادامه مطلب برو

نظرم یادت نره..

نویسنده : M & M سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت10:38 بازدید963بار


 

از یک عاشق شکست خورده ای پرسیدم :


    بزرگترین اشتباه ؟ گفت :
عاشق
شدن   

 

    گفتم بزرگترین شکست  گفت : شکست عشق


گفتم بزرگترین درد ؟ گفت : از چشم معشوق
افتادن


          گفتم بزرگترین غصه ؟ گفت : یک روز چشم های معشوق رو ندیدن


 گفتم بزرگترین ماتم ؟ گفت : در عزای معشوق نشستن


     گفتم قشنگترین عشق ؟ گفت : 
شیرین و فرهاد
     گفتم زیباترین لحظه ؟ گفت : در کنار معشوق بودن


    گفتم بزرگترین رویا ؟ گفت : به معشوق رسیدن


         پرسیدم بزرگترین آرزوت ؟ اشک تو چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت : مرگ...

 

نظر یادت نره...

نویسنده : M & M سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت9:34 بازدید3134بار


  

 

تو اشتباه من نبودی..
سرنوشت من بودی..
دوست دارم بدانم دیگرچه چیزهایی درسرنوشت دارم…
بعدازتو،نوبت کدام بدبختیم است…
اشکالی ندارد،خدا داناست..شایدکسی صبرش بیشترازمن نبوده…
::
::

بعضى”آه”ها را
هر چقدر هم از ته دل بکشى باز سینه ات خالى نمیشود!
امشب سینه ى من پراست از آن”آه” ها…
::
::
ﻫﯽ ﺭﻓﯿﻖ . . .
ﺯﯾﺎﺩﻯ ﺧﻮﺑﻰ ﻧﮑﻦ !!!
ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﮑﺎﺭ ﺍﺳﺖ !!!
ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﻰ ﺍﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺗﻨﻬﺎﯾﻰ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻣﯿﺰﻧﺪ
!!!
ﭘﺸﺖ ﻣﻰ ﮐﻨﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ , ﺑﻪ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺵ !!!
ﺣﺘﯽ ﺭﻭﺯﻯ ﻣﯿﺮﺳﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﺷﻤﺎ…؟!!!

::
::
ب بعضیابایدگف:ب سگ استخون بدى دورت میچرخه،دم تکون میده
!
...

هنوزم هست به ادامه مطلب برین

نظر نظر نظر نظر نظر یادتون نره...

نویسنده : M & M دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:,ساعت19:6 بازدید1224بار


 

 

امشب در خلوت تنهایی ام آهسته بی تو گریستم

کاش صدای هق هق گریه ام را باد به تو می رساند…

تا بدانی که بی تو چه میکشم

کاش قاصدک به تو می گفت که در غیاب تو

رودی از اشک به راه انداخته ام….

و کاش پرنده ی سوخته بال عاشق از جانب من

به تو این پیغام را می رساند که:

امید و آرزوهایم بی تو آهسته آهسته

در حال فرو ریختن است

 برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب بروید